سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در این دوره از انتخابات مه غلیظی از تردید ؛خورشید حقیقت را پنهان کرده بود و رطوبت به حد بارش نرسیده بود سندی با مستندی باطل می شد ؛ نمودارها یکی پس از دیگری برای محکوم کردن و محکوم شدن می آمدند و می رفتند.
آن یکی فریاد واسفا از بی قانونی و آن دیگری تشت رسوایی خلایق را بر زمین می کوفت شخص ها را ناقابل و سبک می شمردند و پته ها روی آب می آمدند تا یکی بر دیگری فائق آید و برنده ی میدان شود اما در این میان ناباوری و تردید جان می گرفت و تشخیص راه از چاه مشکل می شد ؛ هرچه از باور مردم کاسته می شد خود باوری کاندیداها افزون می گشت.
بهایش مهم نبود ؛ آمده بودند که فاتح شوند حتی به قیمت تخریب ستون های اسلام و اخلاق .
حرف اول :
چه انتظاری به جز  یاس و ناباوری می توان داشت وقتی کارنامه ی سی ساله نظامی سبک شمرده می شود و بارش اتهامات حق و ناحق چونان تگرگ بر سر دولتمردانی فرود می آمد که روزی معتمد مردم بوده و با رای همین ملت بر مسند قدرت نشسته بودند؟ چه توقعی از مردم صبوری دارید که ایثار سی ساله ی خود را بر باد رفته می دیدند ؟ آیا این بی اعتمادی فرزند بی اخلاقی های اخیر نیست ؟ کدام عقل سلیم حکم می کند که امانت خود را نزد کسی بسپاری که به امانت داری آن مشکوک شده ای؟ 

اکنون متعجبم که چرا بر ناباوری و بی اعتمادی مردم خرده می گیرند؟ هنگامی که بذر شک پاشیده شود طبیعتا بی اعتمادی جوانه می زند و رشد می کند پس به جای توزیع داس ؛ نور همدردی و توجه بپاشید تا خاک یاس کنار رود و خورشید حقیقت آشکار گردد و باورها را بارور کند.

کمی به مردم ؛ همان دلسوختگان و یاران شب تنگ تان هم بیاندیشید .آن هایی که سال های زیادی صبر و شکیبایی پیشه کردند تا به سلامت از شعب ابی طالب بیرون آیند همانانی که شب ها را در تاریکی گذراندند و کمبود ها و سختی های جنگ را متحمل شدند و هنوز بر مزار فرزندان شان ضجه می زنند و یا آن هایی که کلاس های درس و دانشگاه را به امید درس معرفت الهی نیمه کاره رها کردند و اروند را به فرات پیوند زدند تا اقتدار ملی نظام حفظ شود.(جوان های دیروز خوب می دانند از کدامین درد سخن می گویم !)
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس             شمع دانست که جان دادن پروانه ز چیست ؟

حرف دوم : هنوز بین آن چه می خواهیم و آن چه نمی خواهیم حد و مرزی قائل نشدیم !
در این میان دوسوال اساسی مطرح است ؛
1 : این را انتخاب می کنیم چون .....
2 : آن را حذف می کنیم چون ....

آیا آن چه می خواهیم عملی است ؟ آیا اجابت خواسته ها یا حذف ناخواسته ها مشروع و شدنی است ؟

درست بیاندیشیم و درست تصمیم بگیریم نه آن چنان که با مویزی گرمی مان شود و با غوره ای سردی !!

پا ورقی :
_ با وجود شاهدین بسیار در غدیر خم و قرائن موجود و احادیثی مبنی بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) بعد از پیامبر ؛ علی تن به خواست مردم داد و بیست و سه سال خانه نشین شد و حتی بعد از به حکومت رسیدن گفت؛ قدر و منزلت حکومت در نزدش ؛ از لنگه کفشی کهنه کمتر است ...

یادمان باشد که هم پیمان شدیم تا اسلام احمد ، عدالت علی و راه حسین را زنده نگه داریم .

_ روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم                ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم 
   دین و دل باخته، دیوانه‌ی رویی بودیم                بسته‌ی سلسله‌ی سلسله مویی بودیم


_   «  این روزها سکوت کردن به اندازه ی فریاد کشیدن دشوار شده


نوشته شده در  یکشنبه 88/3/31ساعت  1:24 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :